تاریخ انتشار :پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۰۵
کد مطلب : 2465
مدیرعامل سازمان قطار شهری قم را بسیاری به پیشینه‌اش در سازمان عمران و مهندسی تهران و تجربه پروژه‌های بزرگی مانند پل طبقاتی امام خمینی (ره) اصفهان ، پل طبقاتی صدر ، بزرگراه امام علی(ع) و... می شناسند. او اما از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس است که سابقه رزمش با بسیاری از شهدای شاخص و حضور مستمرش در جبهه‌ها گنجینه‌ای از خاطرات را برای وی به یادگار گذاشته است.
دفاع مقدس دانشگاهی به وسعت یک جهان / خاطره‌ای از شهید کاظمی
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فوری،  ، مدیرعامل سازمان قطار شهری قم را بسیاری به پیشینه اش در سازمان عمران و مهندسی تهران و تجربه پروژه‌های بزرگی مانند پل طبقاتی امام خمینی (ره) اصفهان ، پل طبقاتی صدر ، بزرگراه امام علی(ع) و…  می شناسند. او اما از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس است که سابقه رزمش با بسیاری از شهدای شاخص و حضور مستمرش در جبهه‌ها گنجینه‌ای از خاطرات را برای وی به یادگار گذاشته است. در گفت و گوی زیر که به بهانه هفته دفاع مقدس انجام شد، او بخشی از این خاطرات را بازگو کرده است.

*از چه زمانی وارد جبهه شدید؟

من از سال ۶۰ توفیق پیدا کردم که بتوانم وارد صحنه دفاع مقدس بشوم.

*یک خاطره از نخستین اعزام خود بگویید.

بهترین خاطره‌ای که در ذهنم است این بود که به خار اینکه سنم پائین بود بنده را اعزام نمی‌کردند. و خیلی ذوق و شوق برای جبهه رفتن داشتم. یک فتوکپی شناسنامه گرفتم و آن را دستکاری کردم. یک سال سنم را بزرگتر کردم تا بتوانم به جبهه بروم.

*در چه مناطقی و چه رده‌هایی در هشت سال دفاع مقدس خدمت کرده اید؟

هم در مناطق جنوب و غرب کشور. از نظر رده‌ها هم درجات مختلفی داشتم. فرمانده دسته، فرمانده گروهان، فرمانده گردان و  مقطع خیلی کمی هم در عملیات آبی خاکی فرمانده تیپ بودم.

*اولین باری که مجروح شدید کجا بود و چه اتفاقی افتاد؟

در خط پدافندی پاسگاه زید در جنوب کشور اولین بار مجروح شدم. خمپاره به کنار من خورد و از ناحیه کمر مجروح شدم. البته مجروحیت باعث نشد به خانه برگردم. معمولا سعی میکردم در منطقه درمان بشوم و دوباره به جبهه ها برگردم.

*در دورانی که الان هستیم چه اتفاقاتی بیشتر شما را یاد جبهه می اندازد؟

همین فشارهای اقتصادی و تحمل تحریم ها و مشکلاتی که برای مردم هست خیلی شبیه به زمان جنگ شده است. در آن زمان مردم واقعا تلاش و استقامت می کردند. با وجود اینکه سفره شان کوچکتر شده بود باز به جبهه ها کمک می‌کردند.

رهنمودهای مقام معظم رهبری و دعوت مردم به استقامت هم من را یاد رهنمودهای امام راحل می‌اندازد. در همین بحث کرونا و مجاهدت تیم سخت کوش درمان بسیار شبیه به زمان دفاع مقدس است. حتی پروژه‌های عظیمی که در کشور با وجود تحریم پیش می رود بسیار شبیه به آن موقع است.

*با کدام فرماندهان شاخص دفاع مقدس همرزم بودید؟

من یک فرمانده رده پایین در جنگ بودم که در دو لشکر نجف و امام حسین(ع) فعالیت داشتم. در لشکر نجف در کنار شهید کاظمی کار میکردم که باعث افتخارم هست. یادم می آید شب‌هایی می‌شد که شهید کاظمی تکی به خط مقدم می‌آمدند و تکی به دل دشمن رفته و یک سری مواضع را می‌زدند. ایشان برای ما بسیار الگو بود و من از ایشان بسیار یاد گرفتم. روزی که انگشت ایشان در جزیره مجنون قطع شد کنار ایشان بودم. روز شهادت شهید همت آنجا بودم. محضر شهید ردانی پور، شهید خرازی، شهید میثمی، شهید حبیب اللهی و… خیلی‌های دیگر هم بودم.

*یکی از خصوصیات ویژه شهید کاظمی را اگر بخواهید نام ببرید کدام است؟

ایشان خیلی شوخ و خنده رو بود. همیشه به نیروهایش انرژی مثبت میداد. روحیه مبارزه جویی ایشان بسیار عالی بود. همیشه پنهان سفر می‌کرد و اگر جایی می‌رفت که فکر می‌کرد شناخته می‌شود ما را معرفی می‌کرد. آنقدر متواضع بود که هیچ وقت خودش را جایی مطرح نمی‌کرد.

در جریان عملیات خیبر روزهای سختی داشتیم. گردانی که من بودم و شهید کریمی فرمانده بود حین درگیری با دشمن در  جزیره مجنون جمعی از دوستان گردان من جمله خود شهید کریمی به شهادت رسیدند. من آن روزها در کنار شهید کاظمی بودم. با شهید کاظمی خدمت آقا رحیم رفتیم. روزها تردد در پل خیبر ممنوع بود چرا که عراق دید داشت. با شهید کاظمی از قرارگاه آمدیم که دژبان ما را روی پل راه نداد. ایشان با یک موتور رفت و قرار شدمن روز بعد با خودرو ایشان حرکت کنم. تمام زندگی شهید کاظمی در یک صندوق فلزی پشت این خودرو بود. نقشه‌ها تجهیزات لباس‌ها و … . عصر که شد و عبور آزاد شد روی پل رفتم. هواپیماهای عراقی پل را زدند. جهنمی به پا شد. خون و خونریزی و شهادت بچه ها… من با خودرو رفتم تو آب و بعد هم توسط دوستان با قایق آمدم به جزیره. وقتی ایشان آمد کلیدها را دادم به ایشان و گفتم خودرو کف هور است. با اینکه زندگی‌اش در خودرو بود فقط سلامت من برایش مهم بود و بابت از دست دادن جعبه ای که همه زندگی اش در آن بود، من را سرزنش نکرد.

*شما در عملیات های مختلفی حضور داشتید. یک خاطره شیرین از حضورتان در این عملیات‌ها بگویید.

سن ما آن روزها خیلی پایین بود. آنقدر جوان بودیم و شور و اشتیاق داشتیم که همه روزها برایمان خاطره بود. جنوب بودیم در شلمچه در خط پدافندی می‌رفتیم سلاح از عراقی‌ها به غنیمت می گرفتیم. یا در غرب به سادگی برای جابجایی وسائل قاطر از عراقی‌ها به غنیمت میگرفتیم. شور و نشاط و شجاعتی که آن سالها داشتیم واقعا برایمان بهترین خاطره است.

*یک خاطره تلخ از آن دوران برای ما تعریف کنید.

برای ما که در منطقه بودیم قبول قطعنامه خاطره بسیار تلخی بود. خیلی سخت می شد پذیرفت… واقعا لحظات تلخی بود.

*شما سالهای زیادی در جبهه ها خدمت کرده‌اید. آن دسته از تجربیاتی که شما از دفاع مقدس در حرفه امروزتان از آن استفاده می‌کنید، چیست؟

دفاع مقدس یک دانشگاه با وسعت یک جهان و نکات خیلی زیاد بود. در این دانشگاه ما مدیریت بحران را یاد گرفتیم که در شرایط الان بسیار به درد می‌خورد. آنجا یاد گرفتیم که مدیریت جهادی یعنی چه و چطور در شرایط سخت باید از حق و حقوق مردم صیانت کرد.

هر چه از درس های دفاع مقدس بگوییم باز هم کم است و سالها می توان در این باره صحبت کرد.

*و سخن پایانی با خوانندگان این گفت و گو.

ما باید فرهنگ حرکت جهادی را در بین جوان‌ها گسترش دهیم. باید روی این ارزشها کار کنیم تا نسل جوان آنها را از یاد نبرد. در زمینه فرهنگ شهادت و جبهه کار شده اما به نظر من هنوز هم خیلی جای کار بیشتر دارد. من هنوز روی صورت جانبازان که نگاه میکنم خجالت می‌کشم. وقتی در گلزار شهدا تاریخ تولد و شهادت آن جوانها را می‌بینیم خجالت می‌کشیم. باید این دین را بسیار بهتر ادا می‌کردیم.

ما در کشور جوان‌های خوبی داریم اما آیا توانستیم اینها را به این روحیه و روش زندگی دعوت کنیم؟ به نظر من هنوز خیلی جای کار دارد و بعضی ارزشها رو به فراموشی است.

 

 

 

انتهای پیام/

https://qomefori.ir/vdci.qarct1a5wbc2t.html
نام شما
آدرس ايميل شما